رازهای کوچک لعنتی نوشته کارلی کیرک پاتریک
یک داستان سرشار از ماجرا از یک خون آشام. وقتی "ویکی" در می یابد که هرگز نخواهد مُرد، تلاش می کند تا آنرا موضوعی بی اهمیت جلوه دهد. اما او نمی تواند جلوی هوس خود را برای گاز گرفتن گردن دوست پسرش بگیرد. کسی که ویکی را به خون آشام تبدیل کرده است، همچنان از زندگی او بیرون نرفته و کارش با او تمام نشده است...